فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود تحقیق آموزش و پرورش ایران در هزاره سوم

اختصاصی از فی لوو دانلود تحقیق آموزش و پرورش ایران در هزاره سوم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق آموزش و پرورش ایران در هزاره سوم


دانلود تحقیق آموزش و پرورش ایران در هزاره سوم

این مقاله ضمن معرفی عوامل مؤثر در پیدایش زمینه های جدید در حوزه ی آموزش و پرورش در ایران در هزاره سوم راهکارهایی را جهت تطبیق با شرایط آینده ارائه می دهد. از عوامل بسیار مهم می توان به گسترش کمی و همگانی شدن و ... آموزش و پرورش در سطوح متوسطه و عالی و راهیابی اقشار و طبقات پایین جامعه به سطوح متوسطه و عالی اشاره کرد که آموزش و پرورش کشور را با مسائل و مشکلات جدیدی مواجه می سازد.

وقوع تحولات مهمی که در دهه های اخیر بخصوص بعد از انقلاب اسلامی به وجود آمد موقعیت فرد و جامعه را در جایگاهی قرار داد که عنوان یک رویکرد رفتاری تربیتی نسل جوان را راهی مراکز آموزشی کرد و چون آموزش و پرورش توان جوابگویی به نسل جدید را نداشته، پسروی هایی دیده می شود که این پدیده موقتی است.

گرایش جدید خانواده در کنار گرایش های سنتی و هجوم نسل جدید به دانشگاه ها و گسترش کمی آن در انواع مختلف در سال های اخیر کفه ترازو را به نفع گرایش های جدید متمایل ساخته است و موجبات حرکت آموزش و پرورش را به طرف گرایش های جدید را فراهم ساخته است. که از میان آنها می توان به راهکارهایی برای آموزش و پرورش کشور در هزاره ی سوم رسید.

 

مقدمه

با رسیدن به قرن بیست و یکم باید تمام کسانی که مدیریت های نظام های آموزشی و پرورشی فعلی را بر عهده دارند، به دقت تغییر و تحولات را ارزیابی نمایند تا برای آینده ای پر تحرک و تا حدی مطمئن آماده شوند. وجه ی مشخصه ی این آینده، تغییرات سریع و تکنولوژی پیشرفته و زیر سؤال رفتن همه جانبه ی الگوهای زندگی اجتماعی ـ اقتصادی موجود می باشد.

ایران امروز در اثر ناملایمات گذشته و 8 سال جنگ تحمیلی و فشارهای همه جانبه هنوز با مشکلات بهداشتی، اجتماعی، اقتصادی، توزیع و مصرف مواد مخدر، رشد سریع جمعیت و برخی مشکلات دیگر دست به گریبان است که مسلماً آموزش و پرورش آینده نیز با این مسائل درگیر خواهد بود و باید بتواند این مشکلات را به طور شایسته ای که در حد و شأن یک کشور اسلامی، است، حل نمایند. در واقع کشور ما و (شاید جهان امروز) در یک بحران ملی اسلامی کشور هستند و عده ای نیز با آگاهی از دیدگاه های جدید تمایل به نوگرایی تغییر و تحول در جامعه دارند که این مسأله خود یک تناقض ایجاد می نماید. این تناقض با اولین حرکت ها برای تشکیل نظام جدید تعلیم و تربیت در ایران به وجود آمده است.

 

این فایل شامل 13 صفحه word می باشد


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق آموزش و پرورش ایران در هزاره سوم

تحقیق در مورد جایگاه آموزش و پرورش ( تعلیم و تربیت ) در تولید علم

اختصاصی از فی لوو تحقیق در مورد جایگاه آموزش و پرورش ( تعلیم و تربیت ) در تولید علم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد جایگاه آموزش و پرورش ( تعلیم و تربیت ) در تولید علم


تحقیق در مورد جایگاه آموزش و پرورش ( تعلیم و تربیت ) در تولید علم

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:22

 

 

 

ضرورت تعلیم و تربیت:

مقدمه:

تربیت در ایران باستان به سه منظور بوده است:

تعلیم وتربیت در اسلام:

نقش دانشگاه در تعلیم و تربیت:

 

 

در این مقاله راهکارهای برای پیشرفت و تولید علم ارائه شده و نقش تعلیم و تربیت به عنوان عامل رشد و تحول اساسی مورد بررسی قرار گرفته است.     

در اسلام «تفکر» زندگی دل و حیات قلب معرفی شده است. زیرا انسانیت انسان و ادراک او از عالم و آدم پروردگار عالمیان اتصالی که با حق برقرار میکند به نحوه ی تفکر اوست. با تفکر قوای درونی انسان شکوفا میشود و زمینه ی حرکت کمالی او فراهم می گردد لذا به همراه علم آموزی و تفکر تربیت یا پرورش اخلاقی و تهذیب نفس نیز مطرح میشود که در اسلام بر این امر بسیار تاکید شده و از همان ظهور اسلام مبادی و مبانی تعلیم و تربیت به عنوان یک علم بنا نهاده شده است. تعلیم و تربیت نه تنها میتواند در رشد اخلاقی، عقلانی، رفتاری و حتی جسمانی فرد موثر باشد بلکه وسیله ای در جهت رفع نیازهای حقیقی و مصالح اجتماعی، به شمار میآید، و عامل رشد و تحول اساسی جامعه میگردد و مسلمانان که در ابتدا به این ضرورت پی برده بودند توانستند در مدت کوتاهی گوی سبقت در زمینهی تولید علم از تمدن های مطرح آن روز بربایند و به دلیل مشکلات و حوادثی که در تاریخ مسلمانان به وقوع پیوست این حرکت سریع آنها را به شدت کند نمود به طوری که تا این قرن مسلمانان جهان در کشورهای مختلف نتوانستند مجددا عرض اندام نمایند و امروز وقت آن رسیده که عوامل محدود کننده و موانع پیشرفت بررسی شود و با دلسوزی و دور از نفع طلبیهای فردی راهکارهای موثر ارائه و جامه ی عمل پوشیده شود. که در این مقاله بعضی از این راهکارهای ارائه شده است که عبارتند از: استقلال فکری- فکر دینی- توسعه ی آموزشی- رفاه مادی و معنوی- تبادل اندیشه و آزادی خرد ورزی که با توجه به اهمیت موارد در قسمت راهکارها و نتیجه آورده شده اند.

مقدمه:

نظام تربیتی اسلام بر تفکر صحیح استوار است و مقصد آن است که تربیت شدگان این نظام اهل تفکر صحیح باشند و پیوسته بیندیشند؛ چنانکه آن نمونه ی اعلایی که همه جهت گیری های تربیتی باید به سوی او باشد این گونه عمل میکرد از امام مجتبی (ع) از هند ابن أبی هاله تمیمی آمده است: «رسول خدا همواره تفکر میکرد». بنابراین سیر تربیت باید به صورتی باشد که متربّی به تفکر صحیح راه یابد و اندیشیدن درست شاکلهٔ او شود تا زندگی حقیقی به او رخ نماید. زیرا نیروهای باطنی انسان و حیات حقیقی او با تفکر فعال میشود و با گشودن دریچه تفکر درهای حکمت و راهیابی به حقیقت بر او گشوده میشود. از این رو در اسلام تفکر، زندگی دل و حیات قلب معرفی شده است. زیرا انسانیت انسان و ادراک او از عالم و آدم و پروردگار عالمیان و اتصالی که با حق برقرار میکند به نحو تفکر اوست. با تفکر قوای درونی انسان شکوفا می شود و زمینه ی حرکت کمالی او فراهم میشود. (۱). امام خمینی میفرماید: «تفکر مفتاح ابواب معارف و کلید خزائن کمالات و علوم است. و مقدمه ی لازمه حتمیه ی سلوک انسانیت است». از نظر علامه طباطبائی: « زندگی انسان یک زندگی فکری است و جز با ادراک که فکر می نامیم قوام نمی یابد و از لوازم بنای زندگی بر فکر این است که هرچه پایبند باشیم و در هر راه رفته شده و یا ابتدائی که قدم برداریم، زندگی پابرجا مربوط به فکر صحیح و قیم و مبتنی به آن است و به هر اندازه که فکر صحیح باشد و از آن بهره گرفته شود، زندگی هم اقوام و استقامت خواهد داشت. (۲) تفکر تجزیه و تحلیل معلوماتی است که ذهن اندوخته است. تفکر سیر در فراورده هایی است که ابتدائاً برای ذهن پیدا شده است. اهل منطق فکر را چنین تعریف میکنند: فکر عبارت است از اجرای عملیات عقلی در معلومات موجود برای رسیدن به مطلوب و مطلوب همان علم به مجهول غائب است. (۳) انسان هیچ وقت خالی و فارغ از تفکر نیست، و از همین روست که میگوئیم تفکر فطری انسان است و قرآن انسان را به روش فطری صحیح تفکری میخواند و سبک خود قرآن و سیره ی معصومین چنین است. در انسان گرایش فطری به حقیقت جوئی و کشف واقعیتها- آن سان که هستند- ودرک حقایق اشیا وجود دارد. یعنی انسان می خواهد جهان را و هستی اشیا را آنچنان که هستند دریابد، دعایی از حضرت محمد روایت شده است که:

پروردگارا موجودات را آنچنان که هستند به ما بنمایان

انسان به ذات خود در پی آن است که حقایق جهان را درک کند و به راز هستی دست یابد. رفتن انسان در پی حکمت و فلسفه تلاشی است در جهت پاسخگوئی به حقیقت جوئی آدمی.(۴) براساس همین میل وگرایش است که نفس دانائی و آگاهی برای انسان مطلوب و لذت بخش است. انسان به فطرت خود از جهل بی زار است و دوستدار دانائی و بینائی است. البته با وجود آنکه حقیقت جوئی امری فطری است اما در تمام انسانها به یک میزان نیست و در نتیجه تاثیر برخی عوامل درونی مانند نفس پرستی و خودخواهی و صفات منفی موروثی و اکتسابی و برخی عوامل بیرونی مانند القائات منفی گوناگون از طرف محیط و اجتماع ، شدت و اصالت خود را از دست میدهد و در بعضی انسانها به حداقل می رسد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد جایگاه آموزش و پرورش ( تعلیم و تربیت ) در تولید علم

تحقیق در مورد کودک از نظر وراثت و تربیت ج 2

اختصاصی از فی لوو تحقیق در مورد کودک از نظر وراثت و تربیت ج 2 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد کودک از نظر وراثت و تربیت ج 2


تحقیق در مورد کودک از نظر وراثت و تربیت ج 2

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:html

 

 

 

 

فهرست مطالب
 مسؤ ولیت والدین در تربیت کودک - وفاى به عهد
 تاءمین زندگى کودک
 بهترین بخشش وارث
 مسؤ ولیت پدر
 تربیت کودک فریضه مذهبى است
 پدر خائن
 کمک به یزدان
 پرورش ایمان
 پیمان شکنى
 وفاى به عهد وظیفه است
 حقوق ملى و بشرى
 پیمان با مسلم یا کافر
 پیمان با دشمن
 وفادارى به پیمان
 امان به دشمن در جنگ
 تعهد یک سرباز
 پیمان هاى اقتصادى
 وثیقه ده هزار درهم
 تعهد مردان با فضیلت
 متهم بى گناه
 عهد بستن به گواهى خدا
 نجات از قتل
 اثر وفاى به عهد
 زندگى بر اساس فضیلت
 خشم خدا و خلق
 پرورش وفاى به عهد در کودک
 تربیت در محیط پاک
 مربیان پلید
 اولین مدرسه کودک
  وفا به وعده کودک
 پرورش فطریات کودک
 مربیان عهدشکن
 درس پیمان شکنى
 فریب دادن کودک
 خاطرات دوران کودکى
 نسبتهاى ناروا
 انحراف عقیده
 اثر سخن آموزگار
 خاطرات کودکى
 پرورش راستگویى در کودک
 راستگویى
 دروغ خلاف فطرت است
 دروغ شوخى یا جدى
 قبیح تر از هر قبیح
 کلید جرائم
 مستى و گناه
 میگسارى و دروغ
 پرورش راستگویى
 ریشه بیمارى دروغگویى
 احساس خوارى در نفس
 ضعف و ستمکارى
 حقارت و دروغگویى
 جبران حقارت
 بیمارى دروغ
 علت پیدایش بیمارى
 پیشگیرى در چهار چوب دستور
 توقع به قدر طاقت
 میانه روى در عبادت
 بدبینى به دین
 تحقیر کودک
 جبران حقارت
 لذت خودنمایى
 ترس از مجازات
 پرورش بر اساس محبت
 نصیحت به کودک
 عادت به دروغ سازى
 کاذب و کذّاب
 نقشه فریب دادن
 دروغ سازان زیر دست
 محیط زندگى
 دروغ اتفاقى
 پرورش دروغگو
 بیمارى دروغ
 راستى و پیروزى
 دروغگویى و سرافکندگى
 شرمسارى دروغگو
 احترام به شخصیت مردم - احترام به شخصیت کودک
 غریزه حب ذات
 احترام به مردم
 سیره رسولاکرم
 رنجش انصار
 تاءثیر حق شناسى
 مسامحه در تکریم دیگران
 آداب معاشرت
 روش پیشوایان اسلام
 اثر تکریم به مردم
 اجتناب از تحقیر
 تربیت هاى دوران کودکى
 احیاى شخصیت کودک
 تکامل روانى کودک
 احترام به کودک
 طفل یک انسان واقعى است
 رشد معنوى کودک
 غریزه بازى در کودک
 راهنمایى کودک
 سرزنش هاى مداوم
 لجاجت کودک
 خودخواهى کودک
 شرافت نفس و درستکارى
 فرومایگى و گناه
 احساس استقلال
 اهانت و تحقیر به کودک
 روش پدران نادان
 عکس العمل کودکان
 انهدام شخصیت کودک
 احساس استقلال و شخصیت
 استقامت در پرتو تربیت
 سخنان حکیمانه
 دختران و زنان اهل بیت
 اسلام و تکریم کودک
 اطفال دشوار
 طفل بیمار
 اطفال سالم و برنامه هاى تربیتى
 ارزش تربیت کودک
 مفاسد سوء تربیت
 سهل انگارى اولیاى اطفال
 احیاى شخصیت کودک
 اجتناب از تحقیر کودک
 احساسات طفل شیر خوار
 روش پیغمبر در تربیت کودک
 پیغمبر و کودکان مردم
 شکست روانى طفل
 پیغمبر و حضرت مجتبى
 توجه به گریه کودک
 استقبال پیغمبر از کودک
 احترام پیغمبر به کودک
 خاطرات شیرین کودکان
 بزرگ ترین عوامل محبت
 ایجاد سجایاى اخلاقى
 جواب سلام کودک
 سلام کردن به کودک
 پیغمبر و سلام به اطفال
 رفتار عادلانه با کودکان
 مایه امید کودک
 احساس حقارت
 انتقام جوئى کودک
 جبران حقارت
 تسکین خاطر
 شرکت پدر در بازى کودک
 استجباب بازى با کودک
 مسرور کردن کودک
 پى بردن به روحیه کودک
 استفاده از فرصت
 احساس حقارت و انحراف
 دلجویى از یتامى
 عقل و عواطف - پرورش عواطف کودک
 تمایلات عاطفى
 اثراحساسات در طرز تفکر
 تفاوت عقل و عاطفه
 عقل و تسخیر طبیعت
 عدل و احسان
 عدل و کیفر متجاوز
 عاطفه و ترحم به ضعفا
 سرمایه معنوى
 ارضاى عواطف بیمار
 عیادت بیمار
 ارزش طبیب
 عیادت کامل
 تحف و هدایا
 ارزش علم و اخلاق
 تنزل سطح اخلاق
 ارضاى تمایلات
 اثر رهبرى احساسات
 اختلاف عواطف مردم
 فرزندان یک خانواده
 اختلافات موروثى
 خوى مختلف کودکان
 احساسات غیر عادى
 محبت حجاب عقل است
 نوازش کودک
 ارزش محبت
 محبت به کودک
 شاد کردن کودک
 بوسیدن کودک
<a href="file

دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد کودک از نظر وراثت و تربیت ج 2

تحقیق در مورد جوان و فرهنگ و زندگى

اختصاصی از فی لوو تحقیق در مورد جوان و فرهنگ و زندگى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد جوان و فرهنگ و زندگى


تحقیق در مورد جوان و فرهنگ و زندگى

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:html

 

 

 

 

بجاى مقدمه
جوان ، فرهنگ و زندگى را با همه کاستى ها و نواقصش ، به نام خدا، براى همه جوانان خوب این سرزمین بزرگ نوشته ام ، که امیدوارم با قلب صافى که در سینه دارند بر من ببخشند. جوانانى که همیشه مرا مرهون محبتهاى خود ساخته اند.
در این اثر سعى در تدارک پاسخهایى ساده و صمیمى براى سؤ الهاى آنها داشته ام ، اگر چه در کتاب روى سخنم با گوش شنوایى است که در شخصیت داستانى (حمید) ظاهر شده است .
چه فرقى مى کند؛حمید، مریم ، على یا محمد، اینها جملگى فرشته هایى هستند که گذر زمان بالهیشان را کوتاه و کوتاهتر مى کند.
اگر چه من براى آنها طالب بالهاى بزرگى هستم که بتواند آنها را تا دور دست آسمان ، تا پیش خدا بالا ببرد و مطمئن هستم معرفت همان بال نا پیدائى است که قدرتش براى بالا بردن آن عزیزان کمتر از آن بال آرزوهایم نیست .
لازم مى دانم در همینجا از همه دوستانى که مرا در تدارک این اثر یارى دادن قدر دانى کنم ، بویژه از سرکار خانم پریوش دانش نیا که رنج باز نویسى و انجام اصلاحات چند باره اش را صمیمانه پذیرا شد.
امید که مقبول طبع ساحت اهل قلم واقع شود. انشاءاله
اسماعیل شفیعى سروستانى
فصل اول
شاید در این شهر شلوغ و بى در و پیکر یکى از کسانى باشم که هر روز صبح قبل از ساعت هفت در امتداد بلوار کشاورز و از کنار پارک لاله را مى گذرد. این جدا از رفت آمدهاى طى روز است که گاهى ناگزیر مى شوم دو یا سه بار از همین مسیر بگذرم ، یعنى حداقل در تمام طول سال روزى یک مرتبه شاهد اینهمه آمد و شد و اینهمه درخت در بهار و تابستان و پائیز بوده ام . اما اگر بپرسى چند مرتبه مجال پیاده شدن از ماشین و رفتن و رفتن به میان پارک و رها شدن روى یکى از صندلیها را داشته ام در جوابت خواهم گفت که طى ده سال از عدد انگشتان دست تجاوز نمى کرد، تا همین اواخر که اتفاقى کوچک موجب شد...
امان از اینهمه کار و دوندگى ، از صبح على الطلوع تا ساعتها از شب رفته ، با عجله و شتابى تمام نشدنى ، که مجال هر گونه تامل جدى را از آدم مى گیرد در حال رفت و آمدى و اینهمه حتى اجازه نمى دهد که در یابى بهار کى آمد و تابستان کى رفت ؟
روزى بناگاه همه درختها را سبز مى بینى و بیدهاى مجنون را آویزان و روزى برف سفیدى که سرتاسر خیابان و باغچه را پوشانده . اینها، همه براى زندگى در شهر شلوغى است با ظاهرى مدرن . شهرى در مرکز رفت و آمد و پر از موسساتى که جملگى اخبار را در اختیارت مى گذارد. انبوه اطاعاتى که مجال تامل و تفکر را از آدمى مى گیرد. همه خلوتش را به هم مى زند و 0وادارش مى کند که همه چیز را در سطح ببیند، ظاهر بین شود و با دغدغه و عجله روز را به شب و شب را به روز برساند.
داشتم مى گفتم : تا همین اواخر که ...
بهار به نیم راه رسیده بود و درختها همه سرسبزى خود را به نمایش گذاشته بودند. مثل هر روز خسته و کوفته راهى خانه شدم اما، سنگینى حزنى بى دلیل راه نفس کشیدن را تنگ کرده بود و پا را از رفتن باز مى داشت . بلوار کشاورز را که پشت سر گذاشتم در دلم هواى رفتن به پارک و نشستن زیر یکى از بیدهاى مجنون مثل یک نیاز، مثل احساس گرسنگى جوانه زد. فرمان ماشین را به سمت خیابان کارگر گرداندم و پس از پارک ماشین راهى شدم . هر کس در حال و هوایى قدم زنان مى گذشت و هر از چند مردى ، زنى یا خانواده اى را مى دیدم که همه زندگى و دلخوشى اش را بر کالسکه نشانده و از میان راههاى باریک باغچه ها و استخرهاى پارک عبور مى کرد.
بازى بچه ها، باد ملایمى که از لابه لاى درختها مى وزید، پیرمردهاى بازنشسته که گله به گله روى نیمکتها نشسته بودند و از دوران جوانى شان یاد مى کردند، جوانانى که مشغول بازى شطرنج بودند و کودکانى که با راکتهاى بدمینتون بى خیال از حال و روز رهگذارن غرق بازى بودند و دخترها و پسرهاى کم سن و سالى که دور از چشم خانواده ها در گوشه و کنار پارک و پشت درختها به گفتگو نشسته بودند، همه و همه تصویرگر زندگى بر پرده بزرگ پارک بودند و من ، تا دمى را فارغ از آنهمه غوغاى روز در آرامش سپرى کنم .
صداى بستنى فروش دوره گرد، صداى موزیکى که از بلند گوى پارک شنیده مى شد و شوخى و خنده جوانان و رهگذران ، موسیقى پارک را مى ساخت .
تماشاى اینهمه ، مرا به سالهاى جوانى مى برد و تماشاى جوانان ، حال و هواى جوانى را در دلم زنده مى کرد. هر چه بود، جلوه دیگرى از زندگى بود که در فضاى پارک نمودار مى شد. جلوه اى که نمى شد بى تفاوت و بى خیال از کنارش گذشت . جلوه اى که زبان خاص خود داشت . جوانها بى هوا و بى خیال از هر درى سخن مى گفتند. از آرزوى دور و دراز براى آینده ، از جراتها و جسارتهایشان در کوچه و خیابان ، از معلمهاى ریاضى و فارسى و دینى و زبان که هر کدام قصد داشتند به آنها شکل و شمایلى دلخواه خود بدهند،از دخترهاى کوچه و محله مى گفتند و دلبریهایشان و فیلمها و آهنگهایى که کاستهاى ویدئو و ماهواره ها برایشان ارمغان آورده بودند و...
از چشمشهایشان مى شد همه درونشان را دید و قلبهایشان را که مثل هواى بهارى بى قرار بود و آینده و سرنوشتى که آنها را پشت لباسهاى رنگارنگ و جور وا جور پوشانده بودند.
پارک نمایشگاهى از قهرمانان محبوب جوانان شهر بود. قهرمانانى که از هزاران کیلومتر فاصله به آنان شکل مى داند، رفتارشان را مى ساختند و آنان به عالمى دور و مملو از خیال مى کشیدند...
کیف دستى را روى زمین گذاشتم و خودم را روى نیمکت سبز رنگ زیر بید مجنون رها کردم و چشم به آسمان دوختم . به پاره هاى ابرى که آرام به سمت شرق در حرکت بود اما گوشم در اختیار خودم نبود، از هر گوشه اى صداى مى شنیدم :
- بستنى بدم ! بستنى !
صداى مرد میانسالى بود که بر ترک دوچرخه کهنه و در هم شکسته اش ‍ صندوقى کائوچویى پر از بستنى گذاشته بود تا با فروش آنها زندگى خود را بچرخاند. هنوز صداى مرد که بلندتر از همه صداها به گوش مى رسید دور نشده بود که خانم جوانى با یک کیف دستى مخصوص بچه ها با بادکنک بزرگ دورنگى که در دست داشت مرتب فریاد مى زد مواظب باش ! زمین نخورى ! به دنبال پسر بچه دو سه ساله اش دوید. مادرى که همه آینده ، رویاها و جوانى اش در وجود این کودک نو پا خلاصه مى شد و شاید هیچ گاه صداى ماموران پارک را که مرتب اعلام مى کرد از خواهران محترم خواهشمندیم پوشش اسلامى خود را حفظ کنند نمى شنید. تنها صداى قابل شنیدن براى او صداى خنده کودک نوپایش بوده و بس .
چند متر آن طرف تر دو سه تا جوان کنار نیمکت روبروى من و بى خیال از اینهمه رفت و آمد گپ مى زدند.، بى آنکه بخواهم مى شنیدم :
- ببین حمید! من با تو سر ساعت 5 جلو سینما عصر جدید قرار گذاشتم تا ساعت پنج و نیم هم وایسادم نیومدى ، حالا یه چیزى هم طلبکارى ؟
- من که به تو گفته بودم ممکنه دیر بیام ، تازه ... مگه چى شده ؟
- دیگه چى مى خواستى بشه ؟ مرده و قولش ...
نفر سوم حرف هر دو را قطع کرد و گفت :
- بس کنید دیگه ! حوصله مون سر رفت ،، هى قد قد مى کنى ، یه خبر جدید واستون دارم . شهرام سر بیرون آومدن از خونه با با باش دعواش شده ، سر درس خوندن و کنکور و اینجور چیزا دیگه ...
- بابا شهرام که مثل دخترها همه اش نشسته خونه درس مى خونه ... بازم گلى به جمال باباى ما، همه اش علافیم و هیچى نمى گه !
جوانى که حمید صدایش مى کردند با صداى بلند میان حرفها پرید و گفت :
- ول کنید بابا، زنگ مى زنیم مى پرسیم .
- البته اگه مادرش نگه که خونه نیس .
اینو پسر هفده ، هجده ساله اى گفت که با شلوار سفید و کفش ورزشى پت و پهن بزرگى روبروى همه ایستاده بود هر از چندى با نگاهش دختران جوانى را که در حال گذر بودند بدرقه مى کرد.
حمید در حالى که سیگارى را جیب پیراهنش خارج کرده و با چشمانش ‍ دنبال آتش مى گشت گفت :
اصلا مى دونید چیه ؟ امروز جمع شدیم تا براى روز جمعه تصمیم بگیریم .
گویا کسى کبریت با خودش نداشت ، چون حمید از جمع جدا شد و به هواى گرفتن کبریت به طرف من آمد.
- مى بخشید آقا! کبریت خدمتتونه ؟
- نه متاسفم !
- خواهش مى کنم !
این جمله را در حال رفتن گفت . برق خاصى در چشمهایش بود. یک لحظه نگاههامون به هم گره خورد، بهش نمى آمد از تیپ جوانهاى لاابالى و بیکارى باشه که صبح تا شب تو کوچه ها ول مى گردند. احساس کردم میان آنچه نشان مى داد و آنچه از نگاهش مى شد فهمید خیلى فاصله است . از رهگذرى آتش سیگار گرفت و پکى محکم به آن زد و براى لحظه اى چشماش را به نقطه اى دور دست دوخت .
- حمید! چرا میخ شدى پسر بیا ببینیم ...
روزنامه اى را که همراه داشتم از کیفم در آوردم و مشغول ورق زدن شدم . خبر تازه اى نداشت همان غوغاى همیشگى طالبان قدرت بود و یقه درانیهاى روزنامه هایى که بى محابا خیالات و تصورات خود را در قالب تحلیل و مقاله و خبر به خورد مردم مى دادند.
روزنامه را با نگاهى سریع وارسى کردم و آن را روى نیمکت گذاشتم . دستها را پشت گردن حلقه زدم و چشم به آسمان و برگهاى سبز و آویزان بید دوختم . نمى دانى چه مى گذشت . صداى حمید که از من اجازه مى خواست تا روزنامه را مطالعه کند مرا به خود آورد. با سر اعلام رضایت کردم و او را لبخندى روزنامه را برداشت و رفت . بجز حمید بقیه رفته بودند.
ساعت هفت و نیم غروب بود که خودم را جمع و جور کردم و مهیاى رفتن شدم . از جا که بلند شدم حمید به طرفم آمد و روزنامه را در حالى که تا کرده بود به طرفم گرفت :
- متشکرم آقا!
- خواهش مى کنم ، قابلى نداره ، مى تونه پیش شما باشه
- متشکرم ، خوندمش . هر چند روزنامه ها بیشتر از آنکه مطلب مفیدى داشته باشند بر گیجى و حیرت آدم اضافه مى کنند.
- چطور!؟
- هیچى ، بى خیال ، این حرفها به ما نیومده ، بهر حال متشکرم !
راحت حرف مى زد اما حیا را در چشمها و حرکات او کاملا مى شد دید. دوقدم که رفت ناگهان برگشت و با همان حجب و حیا پرسید:
- معذرت مى خواهم مى توانم بپرسم شما چه کاره اید؟
- خواهش مى کنم ! چه کاره باشم خوبه ؟
- ظاهرتون به معلمها، نویسنده ها یا چیزى تو همین مایه ها مى خوره .
- درست حدس زدى ! اما فهمیدن این که من چه کاره ام به چه دردت مى خوره ؟
- راستش از وقتى روى این نیمکت نشستید توجهم به شما جلب شده . شاید در درونم احساس نوعى انس و خویشى با شما کردم .
- مى بینى که دوستات همه رفتن ، تو چرا نرفتى ؟
- کارى نداشتم که برم ، بدم هم نمى آمد کمى بیشتر تو پارک بمونم ، حالا هم که ...
- حالا هم که چى ؟
- فرصت گفتگو با شما را پیدا کردم .
- مثل اینکه بیشتر وقتها با دوستات اینجا یا جاهایى دیگر مثل اینجا مى روى ؟
- کم و بیش ، معمولا هفته اى یک بار به اینجا مى آییم ، گپى مى زنیم ... شما چطور؟
- متاسفانه خیلى کم ! کار و گرفتارى اجازه نمى دهد اما، دلم مى خواد که بتونم نفسى تازه کنم .
- چه بهتر از این ! شاید فرصتى براى من باشه تا با شما که اهل درس و بحث هستید گفتگوى داشته باشم .
در دلم احساس رضایت مى کردم . بدم نمى آمد گفتگویى با او و دوستانش ‍ داشته باشم به همین خاطر گفتم :
- خوبه !
لبخند رضایت بخشى بر لبهایش دوید و بسرعت گفت :
- چه روزى ؟
- هفته دیگر، همین ساعت و همین جا.
- عالیه ! راستى اسم من حمیده !
- مى دونم !
- از کجا؟
- دوستانت به همین اسم صدایت مى کردند، یادت رفت که براى گرفتن آتش سیگار آمدى ؟ من هم مهدى هستم .
- آشناى با شما را به فال نیک مى گیرم و خوشحالم
- من هم همین طور.
مثل همه ایام سال ، هفته شلوغ و پر دردسرى را پشت سر گذاشتم . اما، قرار دوشنبه را در خاطر داشتم . ساعت پنج چهل دقیقه روز دوشنبه بود.
یک هفته بسرعت گذشته بود. گذر زمان این روزها خیلى شتابزده است . زمین بازى بچه ها را دور زدم . حمید زیر همان درخت بید مجنون و روى همان نیمکت نشسته بود. با دیدن من در حالى که عینک آفتابى مدل جدیدش را از روى چشمهایش بر مى داشت از جا بلند شد و در حالى که لبخندى صمیمى صورتش را پوشانده بود با خوشحالى سلام کرد.
- سلام حمید جان ، چطورى ؟


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد جوان و فرهنگ و زندگى

مقاله درباره فلسفه و تعلیم و تربیت

اختصاصی از فی لوو مقاله درباره فلسفه و تعلیم و تربیت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره فلسفه و تعلیم و تربیت


مقاله درباره فلسفه و تعلیم و تربیت

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:17

فهرست:

فلسفه و تعلیم و تربیت

فلسفه تعلیم و تربیت و منتقدان آن

فلسفه بر وضوح، قصد، انتقاد و توجیه به عنوان ارزش هاى مهم براى مربیان تأکید دارد. متقن ترین نمونه فلسفه تعلیم و تربیت از سوى جان دیویى و در عصر ما نیز از سوى پائولو فربر ـ کسى که به فلسفه تعلیم و تربیت به عنوان ابزارى براى بازسازى تجربیات انسان، مدارس و جامعه مى نگریست ـ ارائه شده است. در این نوشتار، نویسنده تاریخچه مختصرى از فلسفه تعلیم و تربیت و بیان رویکردهاى مطرح در این زمینه مى پردازد و در ضمن آن، به شرح و توضیح نهضت تحلیلى در فلسفه و نفوذ آن در فلسفه تربیتى پرداخته و از پیترز به عنوان برجسته ترین فیلسوف تعلیم و تربیت معاصر و چهار حوزه کارى که براى فلاسفه مطرح است، نام مى برد. سپس انواع فلسفه تعلیم و تربیت، تقسیم بندى هاى متفاوتى که در این خصوص انجام شده است را بیان مى کند. براساس یکى از این تقسیم بندى ها، فلسفه تعلیم و تربیت به عمومى و حرفه اى تقسیم مى شود. رویکردهاى دیگرى که در این جا به آن ها اشاره شده است عبارتند از: الهام بخش، دستورى و فرمایشى، تحقیقاتى و تحلیلى. و در پایان نویسنده شیوه هایى از تدریس فلسفه تعلیم و تربیت را توضیح داده است. به واقع این مقال، به نوعى رابطه فلسفه و تعلیم و تربیت را براى محققان آشکار مى سازد.

 


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره فلسفه و تعلیم و تربیت